چکيده
مد نظر داشته باشيد که براي سرکوب کردن تنبلي، بايد هم قواي ذهني و
هم قواي جسمي خود را در اختيار گرفت تا بتوان اين معضل را از ميان
برداشت. در اين مقاله ما بر آنيم به مباحث زير پرداخته، آنها را
بررسي کرده و چگونگي انجام هر مرحله را به خوبي بررسي و ارائه
نماييم.
آنهايي که ميخواهند ديگر تنبل نباشند بايد ابتدا قبل از انگيزه
اقدام کنند. اعتماد به نفس داشته باشند و خود را بر عمل پيش رو
مسلط بدانند. بايد از شکست هيچ واهمهاي نداشته باشند. از کم و
کاستهاي سرانجام عمل نترسند. قاطع باشند. به کار رغبت نشان دهند.
اول از خورده کارهاي روزمره شروع کنند. با نظم پيش بروند. به خواب
و خوراک خود بيشتر توجه داشته باشند. خود را تشويق يا تنبيه کنند.
برنامه درست و جامعي داشته باشند. سود و زيان انجام دادن يا ندادن
عمل را محاسبه کنند.
کليد واژه: تنبلي، کسالت، عمل، راهکار، نظم، تغيير.
مقدمه
تنبلي و کسالت معضلي است که ميتوان گفت تمام آرزوهاي انسان را بر
باد فنا خواهد داد. راهکارهاي رفع و دفع تنبلي بيشتر کاربردي و
عملي ميباشند يعني يراي رفع اين معضل، حتماً بايد حرکتي صورت
پذيرد سپس انگيزه به دنبال آن بيايد و در نهايت با اعمال تکميلي،
تنبلي ريشه کن گردد.
آن طور که مشخص است برخي از علل تنبلي به ذهنيت اشخاص و به عبارت
ديگر افکار و طرز تلقيهاي آنها بستگي دارد. ارتباط با اشخاص هم
حائز اهميت است. البته در بسياري از موارد اين دو گروه از نشانههاي
تنبلي روي هم قرار ميگيرند و با اين حساب اگر به اين نتيجه رسيديد
که چند مورد از نشانههاي تنبلي در شما يک جا وجود دارد تعجب نکنيد.
آيات و روايات درباره تنبلي و کسالت
خداوند در قرآن ميفرمايد: «کُلُّ نَفْسٍ به ما کَسَبَتْ رَهِينَةٌ؛
هر کسي، در گرو دستاورد خويش است.» (1)
پيامبر اکرم (ص) ميفرمايند: «امْنُنْ عَلَينَا بِالنَّشَاطِ وَ
أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِوَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ
وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَالْمَلَلِ؛ (خدايا) نعمت سرزندگي و
کوشايي را به ما ارزاني دار و از سستي، تنبلي، ناتواني، بهانهآوري،
زيان، دلمردگي و ملال، محفوظمان دار.» (2)
پيامبر اکرم (ص) ميفرمايند: «طَلَبُ الحَلالِ فَرِيضَةٌ عَلَي کُلِّ
مُسلِمٍ ومُسلِمَةٍ؛ کار کردن براي کسب مال حلال، بر هر مرد و زن
مسلمان، واجب است.» (3)
پيامبر اکرم (ص) ميفرمايند: «إنَّمِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لا
يکَفِّرُها صَلاهٌ وَ لا صَدَقَهٌ، قِيلَ يا رسولَاللهِ فَما
يکَفِّرُها قالَ الهُمُومُ في طَلَبِ المَعِيشَهِ؛ بعضي از گناهان
به وسيله نماز و صدقه هم آمرزيده نميشوند. سؤال شد يا رسول الله!
پس چه چيز موجب آمرزش آن است؟ فرمود: جديت و تلاش در طلب معيشت.»
(4)
پيامبر اکرم (ص) ميفرمايند: «اَلْعِبادَُ عَشَرََ اَجْزاءٍ تِسْعَـﺔٌ
مِنْها في طَلَبِ الْحَلالِ؛ عبادت ده جزء است که نه جزء آن در کار
و تلاش براي به دست آوردن روزي حلال است.» (5)
امام علي (ع) ميفرمايند: «طَاعَة الله سُبحانَه لا يحُوزها إلاّ
مَن بَذل الجِدّواستَفرَغ الجَهد؛ به طاعت خداي سبحان دست نيابد
مگر کسي که تلاش کند و نهايت کوشش خود را به کار گيرد.» (6)
امام علي (ع) ميفرمايند: «قَدرُ الرَّجُلِ علي قَدرِ هِمَّتِهِ؛
اندازه هر کسي در نزد خدا به اندازه همت او است.» (7)
امام جواد (ع) ميفرمايند: «عِزُّ المُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ؛
عزّت مؤمن در بينيازي او از مردم است.» (8)
امام علي (ع) ميفرمايند: «الکَرَمُ نَتيجَةُ عُلُوِّ الهِمَّه؛
کَرَم داشتن، زاييده بلندي همّتي است.» (9)
امام صادق (ع) ميفرمايند: «بر تو باد که از کسالت دوري کني؛ زيرا
کسالت و سُستي به همراه ناآرامي و غم، تو را از بهرههاي دنيوي و
اخرويات محروم ميکند.» (10)
امام علي (ع) ميفرمايند: «اِياکُمْ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّهُ مَنْ
کَسَلَ لَمْ يؤَدِّ حَقَّ الله؛ از تنبلي بپرهيزيد که تنبل، حق
خداي را ادا نکند.» (11)
چه کنيم؟ (12)
1. اسبها را پشت گاري بستن
به نظر شما انگيزه و عمل، کدام بر ديگري مقدم است؟ اگر جواب شما
انگيزه است بدانيد که جواب تنبلها را دادهايد. خيليها با نظر
شما موافقند و با اين حال جواب شما درست نيست. تنبلها توجيه ميکنند
که: «حال و حوصله ندارم، صبر ميکنم تا حال و حوصله پيدا کنم».
اشکال بر سر اين است که اين حال و حوصله بهتر و بيشتر ممکن است
هرگز از راه نرسد. اشخاص موفق خوب ميدانند که کار مقدم بر انگيزه
است. مهم نيست که دوست داريد يا نداريد، دست به کار شود، وقتي شروع
کرديد برداشتن قدمهاي بعدي سادهتر ميشود. وقتي شروع ميکنيد ميبينيد
آنقدرها که فکر ميکرديد بد و وحشتناک نيست. احساس ميکنيد که به
انجامش راغب هستند.
اقدام (انگيزه) اقدام بيشتر
2. الگوي تسلط
مسامحه کارها اغلب از رفتار اشخاص کارآمد برداشت غير واقعبينانه
دارند ممکن است گمان کنيد که افراد موفق هميشه احساس اطمينان و
اعتماد به نفس دارند و به راحتي به هدف خود ميرسند. تصور کاملاً
غير واقع بينانهاي است. رسيدن به هدفهاي شخصي اغلب با فشار رواني
همراه است. اغلب اوقات به ناچار با موانع مختلفي روبه رو ميشويد.
اگر به راحت بودن زندگي معتقد باشيد و اگر خيال کنيد، ديگران تلاش
نميکنند به اين نتيجه ميرسيد که مشکلي در کار شما وجود دارد و در
نتيجه در برخورد با هر مشکل از آن صرف نظر ميکنيد، ميزان تحملتان
کم ميشود، آنگونه که جزئيترين دلسرديها و ناکاميها براي شما
غير قابل تحمل ميشود. پر کارها ميدانند که زندگي پر از سختي است،
ميدانند که در راه رسيدن به هدف موانع و ناکاميهاي متعددي در
انتظار است. در نتيجه هنگام برخورد با موانع، خيلي ساده آنها را
ميپذيرند و در برابر مشکلات ميايستند و با عزم و جزم به روياروي
آنها ميروند.
3. ترس از شکست
اغلب، مسامحه کارها را تنبل و فاقد احساس مسئوليت ميناميم، اما
مسئله اصلي آنها چيز ديگري است. مشکل اين جماعت اين است که موفقيت
را بيش از حد مهم ميدانند و در نتيجه به جاي آنکه به استقبال خطر
بروند، از آن ميگريزند. اشخاصي که از شکست ميترسند اغلب عزت نفس
خود را با موفقيت ميسنجند وقتي در کار موفق نميشودند خود را شکست
خورده و ناکام ميپندارند که اين کار برخورد بسيار خطرناکي است.
4. کمال طلبي
بسياري از ما با اين باور بزرگ شدهايم که بايد هميشه کارهايمان را
عالي و بدون کم و کاست انجام دهيم و معتقديم که «بهترين» شدن پاداش
ويژه دارد. متأسفانه کمالگراها ستارهها را هدف ميگيرند و جز هوا
نصيبشان نميشود. منظور اين نيست که داشتن معيارهاي بالا چيز بدي
است. بدون توجه به کيفيت، موفقعيتهاي بزرگ علمي و هنري بسيار کمشمار
ميشد. اما اين کمالگرائي وسواسگونه راه مناسبي براي بالا بردن
کيفيت نيست.
5. پاداش نگرفتن
بزرگترين نيروي انگيزهبخش در جهان احساس شور و هيجان و رضايت از
کاري است که انجام ميدهيد. اگر احساس کنيد پاداش تلاش خود را ميگيريد،
انگيزهاي براي کار بيشتر به دست ميآوريد. اما اگر کاري که ميکنيد
به قدر کافي خوب نباشد، زندگي فعاليتي کسل کنند و بينشاط ميشود.
اشخاص موفق اغلب به خاطر کاري که ميکنند به خود امتياز ميدهند و
احساس هيجان دارند.
مسامحه کارها در مواقعي دقيقاً عکس اين کار را ميکنند. پيوسته
خودشان را دست کم ميگيرند. اگر خانه را نظارت ميکنند و ميگويند:
«به اندازه کافي خوب نبود» يا «اهميت نداشت» يا «چيزي به خصوصي
نبود» در اين شرايط در پايان روز احساس خستگي ميکنيد و به نظرتان
نميرسد که کار ارزشمندي کرده باشيد. در واقع بعضي از مسامحه کارها
بي ارزش دانستن کاري که صورت ميدهند مهارت زيادي دارند.
6. عبارتهاي بايددار
مسامحه کارها اغلب به خود ميگويند: «بايد آن نامه را بنويسم، بايد
شروع کنم». عبارتهاي بايددار معمولاً مؤثر نيستند؛ زيرا احساسي از
گناه توليد ميکنند و در نتيجه شرايطي فراهم ميسازند که شما از
انجام آن خودداري ميکنيد. در همان لحظه که به خود ميگوئيد: «بايد
اين کار را بکنم». احتمالاً اين انديشه را در سر داريد «... اما
حالا به انجام آن مجبور نيستيم، تا فرصتي ديگر صبر ميکنم». گاهي
اوقات هر چه بيشتر به خود بگوئيد که بايد کاري صورت دهيد، انجامش
به همان اندازه دشوار ميشود. ممکن است در اين زمينه با من موافق
نباشيد. ممکن است بگوئيد استفاده از «بايد» هيچ اشکالي ندارد و
ممکن است فکر کنيد اين وظيفه شماست که روي ميزتان را تميز کنيد و
خوب درس بخوانيد. ممکن است فکر کنيد اين کاري است که احتمالاً «بايد»
انجام شود. در سه مورد استفاده از بايد بي اشکال است. يکي از آنها
بايدهاي اخلاقي است. نبايد از کسي استفاده کنيد؛ زيرا خلاف اصول
اخلاق است. دوّمين نوع بايدهاي مجاز بايدهاي قانوني است. نبايد در
خيابان با سرعت 140 کيلومتر رانندگي کنيد زيرا خطرناک است و
احتمالاً مشمول جريمهي پليس ميشود؛ و بالاخره بايدهاي طبيعي ميرسيم.
به حکم قانون طبيعت اين اتفاق بايد بيفتد. مثلاً اگر قلم را از دست
رها کنيد تحت تاثير قانون جاذبه «بايد» سقوط کند.
7. پرخاشگري انفعالي
مسامحه کارها اغلب از ابزار علني احساسات منفي خود واهمه دارند.
ممکن است مخالف برخورد و اختلاف باشيد و ناراحتي را انکار کنيد.
احساسات واقعي شما ممکن است به طور غير مستقيم ابزار شوند. ممکن
است فراموش کنيد جواب کسي را که شما را به مهماني دعوت کرده و شما
علاقهاي به آن نداريد، بدهيد. ممکن است ندانيد که مسامحه کاري و
تنبلي کردن شما، ديگران را ناراحت ميکند. ممکن است افکار منفي را
از ذهنتان دور نگه داريد و بگوئيد: «فراموش ميکنم» اينگونه ميتوانيد
احساس واقعي خود را کتمان کنيد.
8. فقدان قاطعيت
خيليها به خاطر نداشتن قاطعيت و موافقت کردن با انجام کارهائي که
علاقهاي به انجام آن ندارد مسامحه ميکنند. ممکن است به صرف اينکه
خيال ميکنيد بايد آدم خوبي باشيد، تسليم خواستههاي غير منطقي
ديگران گرديد. البته همهي ما در مواقعي براي کمک به ديگران تن به
انجام کارهائي ميدهيم که به آن علاقهاي نداريم. اما اين خوب بودن،
اگر احساس کنيد که شما بايد هميشه آري بگوئيد و همه را راضي کنيد؛
ميتواند مسألهساز شود. ممکن است بيش از حد خود را متعهد سازيد و
به جاي آنکه برخوردي صادقانه داشته باشيد، تن به مسامحه دهيد.
به خصوص تنبلها نيروي اراده چنداني ندارند. با کمي اراده چگونه ميتوان
برخورد کرد؟ بايد سختگيري با خود را بياموزند. انسان موفق واقعي
معمولاً يک انسان عادي است که بدون فرمان و راهنمايي ديگران تلاش
ميکند و نيروهاي خارقالعادهاش را به کار ميگيرد؛ به عبارت ديگر،
موضوع اين نيست که او نيروي دروني بيشتري دارد، موضوع اين است که
ميتواند از نيروي موجود خود بيشتر استفاده کند.
همانطور که با راه رفتن، راه رفتن را ميآموزيد، بايد نظم و
انضباط را با تمرين و انضباط ياد بگيريد. براي راه رفتن اراده کافي
نيست ابتدا قدم کوتاهي برداريد و بعد از اين اقدام کوتاه را تکرار
کنيد و ادامه دهيد تا به آن عادت کنيد. به همين شکل اراده را هم
بايد اندکاندک در خود تقويت کنيد. وقتي تلاشهايتان مکرر شد. وقتي
موفقيت بيشتري کسب کرديد. طبيعتاً سراغ کارهاي سنگينتر ميرويد و
سرانجام به جايي ميرسيد که هر آينه شرايط ايجاب کرد از آمادگي
کامل برخوردار باشيد. تنها و تنها در اين صورت است که ميتوانيد
مانند ويليام ارنست هنلي بگوييد: «من حاکم بر سرنوشت خود هستم، من
خداي روح خود هستم.»
هر بار که کار دشواري انجام ميدهيد يا در برابر اغواي کاري مقاومت
ميکنيد، کارتان در آينده سادهتر ميشود. ذهن انسان مانند بدن او
ميتواند فشارهاي وارده و انتظارات از خود را تحمل کند و اگر اين
انتظارات پيوسته، منظم و مرتب باشد نتيجهاش رشد نيرو و انجام عمل
با سادگي بيشتر خواهد بود، با تمرين اراده، عادتي در ذهن خود ميکاريد
که با هر تکرار، عميقتر ميشود اما اگر از آن استفاده نکنيد به
تدريج رنگ ميبازد. (13)
9. احساس جبر
ممکن است چون فکر ميکنيد که ديگران با سلطهجوئي از شما توقعات بيجا
دارند. تن به مسامحه بدهيد. ممکن است در برابر خواستههاي آنها
سماجت کنيد و از انجام کارهائي که از شما ميخواهند، خودداري کنيد.
از سوي ديگران، اشخاص مقابل شما ممکن است از اين رفتارتان ناراحت
شوند و بيش از پيش شما را زير فشار بگذارند. اين امر منجر به
برخورد قدرت ميشود زيرا هيچ کدام خواسته خود عدول نميکنند. ممکن
است مسامحه کاري در اين شرايط، اعتراض غير مستقيم به کسي باشد که
شما را زير فشار قرار داده است. با آنکه ممکن است به سود شما باشد
که با آنها کنار بياييد، اما احساس ميکنيد که بايد مبارزه کنيد و
اجازه ندهيد که بر شما مسلط شوند.
10. بي ميلي
موضوع به ظاهر مسلم است و با اين حال از جمله دلائل مهم تنبلي است.
وقتي از انجام کاري طفره ميرويد، دليلش اين است که به انجام آن بي
علاقه هستيد. اغلب تنبلها متوجه اين مطلب نيستند. تنها اين را ميدانند
که کاري هست که بايد انجام دهند؛ اما وقتي نوبت آنجام آن ميرسد،
علاقهاي را به اين کار ندارند، بنابراين سراغ کار ديگري ميروند.
به جاي اينکه به خود بگوئيد مايل نيستند اين کار را انجام دهيد،
پيش خود ميگوئيد: «من تنبل هستم، از کار فرار ميکنم؛ به همين
دليل است که به حساب دخل و خرج نميرسم» اما اينها همه سخنان بي
مورد است، دليل اصلي انجام ندادن کارها اين است که علاقهاي به
انجام آن نداريد. اکنون ممکن است بگوئيد: «مهم نيست، همه اين را ميدانند»
اما قبول اينکه نميخواهيد کاري انجام دهيد، آگاهي مفيدي است.
وقتي از دليل تن به کار ندادن خود آگاه ميشويد، مسئله در چشماندازي
ديگري قرار ميگيرد. اگر دفعالوقت ميکنيد و تن به کار نميدهيد،
از خود بپرسيد: چرا؟ ممکن است دلائلش را پيدا کنيد. گاه کاري را به
اين دليل که از اولويت زيادي برخوردار نيست، انجام نميدهيد. ممکن
است احساس کنيد که کار عاقلانهاي نيست. ممکن است در قلب خود اصلاً
علاقهاي به انجام آن نداشته باشيد. شايد خانواده، دوستان يا رئيس
شما، شما را به انجام کاري تشويق کردهاند که اصولاً علاقهاي به
انجام آن نداريد.
احساس اضطرار همان تمايل و کشش دروني براي انجام و اتمام سريع کار
است. اين تمايل دروني، بي صبري است که به شما انگيزه ميدهد کار را
شروع کنيد و ادامه دهيد. احساس اضطرار بسيار شبيه مسابقه دادن با
خود است.
با ايجاد احساس تثبيت شده اضطرار «عملگرايي» را در خود ايجاد مينماييد.
به جاي صحبت کردن مدام در مورد آنچه که ميخواهيد انجام دهيد اهل
عمل ميشويد. روي مراحلي از کار که ميتوانيد بلافاصله آنها را
آغاز کنيد تمرکز ميکنيد. براي دستيابي به نتايج و اهداف مورد نظر
خود، روي کارهايي متمرکز ميشويد که هم اکنون ميتوانيد انجام دهيد.
به نظر ميرسد که شرط لازم براي دستيابي به موفقيتهاي بزرگ
برخورداري از سرعت عمل ميباشد؛ و براي دستيابي به سرعت عمل بايد
حرکت را آغاز کرد و به طور پيوسته آن را ادامه داد.
با تبديل شدن به يک فرد عملگرا در واقع «اصل حرکت» در راه رسيدن
به موفقيت را در خود فعال مينماييد. اين اصل ميگويد که گرچه در
ابتداي حرکت ممکن است انرژي زيادي صرف حرکت بر سکون شود اما پس از
شروع حرکت، انرژي بسيار کمي براي ادامه آن مورد نياز است.
نکته خوبي که در اين مورد وجود دارد اين است که هرچه سريعتر حرکت
کنيد از انرژي بيشتري برخوردار خواهيد بود، کار بيشتري انجام ميدهيد
و احساس تأثيرگذاري بيشتري خواهيد داشت. همچنين تجربهها و اطلاعات
بيشتري کسب ميکنيد و در کار خود تواناتر و شايستهتر ميگرديد.
احساس اضطرار به طور خودکار سرعت عمل شما را افزايش ميدهد. هرچه
سريعتر کار کنيد و کار بيشتري انجام دهيد اعتماد به نفس، عزت نفس
و غرور فرديتان بيشتر ميشود.
يکي از سادهترين و در عين حال قدرتمندترين شيوههاي تشويق خود به
آغاز کار اين است که مدام اين جمله را براي خود تکرار کنيد: «همين
حال کار را انجام بده! همين حالا کار را انجام بده!»
اگر احساس کرديد که به خاطر برخي کارها مانند صحبت کردن با ديگران
يا فعاليتهاي کم اهميت، سرعت انجام کارتان پايين آمده يا در
کارتان اخلال ايجاد شده مرتباً اين جمله را با خود تکرار کنيد: «برگرد
سر کار».
توانايي شما در تعيين مهمترين کارتان، شروع آن و سپس تمرکز کامل
بر روي آن تا زماني که به پايان برسد کليه دستيابي به سطوح بالاي
بهرهوري و کارايي فردي است. همه دستاوردهاي بزرگ بشر نتيجه تلاش و
تمرکز طولاني روي کار، تا اتمام آن بوده است.
هنگامي که از قبل خودتان را آماده کرده باشيد و سپس کار را آغاز
نماييد تا زماني که کار انجام نشده دست از آن نميکشيد و انرژي،
اشتياق و انگيزه خود را بالا ميبريد. بدين ترتيب کاراييتان مدام
افزايش پيدا کرده و سريعتر و بهتر کار ميکنيد.
حقيقت اين است که وقتي مهمترين کار خود را تعيين مينماييد، انجام
هر کار ديگري اتلاف وقت به شمار ميآيد؛ زيرا طبق اولويت بندي شما
هيچ فعاليت ديگري به اندازه اين کار اهميت ندارد. هرقدر بيشتر خود
را موظف کنيد که بدون وقفه روي يک کار تمرکز نماييد کارايي شما
بيشتر ميشود و در مدت زمان کمتر کار بيشتر و بهتري انجام خواهيد
داد.
اما هربار که کاري را متوقف ميکنيد اين چرخه متوقف ميشود و به
عقب باز ميگرديد و بدين ترتيب انجام کار مشکل و وقتگير ميشود.
آلبرت هوبارد انضباط فردي را اين طور تعريف ميکند: «توانايي مجبور
کردن خود به انجام آنچه بايد در زمان مشخصي انجام پذيرد، چه دوست
داشته باشيد و چه دوست نداشته باشيد.»
در آخر اينکه موفقيت در هر زمينهاي مستلزم داشتن انضباط زياد ميباشد.
انضباط فردي، تسلط بر خويشتن و کنترل خود، عوامل اصلي سازنده شخصيت
برتر و کارايي بالا ميباشند. با شروع کردن يک کار مهم و داشتن
پشتکار براي اتمام آن ميتوانيد شخصيت خود، نيروي اراده و قدرتتان
براي حل مشکلات را محک بزنيد. پشتکار در واقع، داشتن انضباط فردي
در انجام کار است. نکته خوب اينجاست که هر قدر بيشتر خود را موظف
به داشتن پشتکار در انجام يک کار مهم نماييد، ميزان علاقه و
احترامي که براي خود قائل هستيد و نيز ميزان عزّت نفستان افزايش
پيدا ميکند؛ و هر قدر بيشتر خود را دوست بداريد و براي خود احترام
قائل باشيد آسانتر ميتوانيد خود را موظف به پشتکار بيشتر نماييد.
با تمرکز کامل روي با ارزشترين کار خود تا زماني که صددرصد به
انجام برسد، در حقيقت ميتوانيد به شخصيت خود شکل تازهاي بدهيد و
به فرد برتري تبديل شويد. با اين کار انساني قويتر، شايستهتر، با
اعتماد نفس بالاتر و خوشبختتر خواهيد بود و احساس قدرت و کارايي
بيشتري ميکنيد.
براي هر روز از قبل برنامهريزي کنيد.
آلن لاکين ميگويد: برنامهريزي، آوردن آينده به زمان حال است تا
بتوانيد همين حالا کاري براي آن انجام دهيد.
حتماً اين سؤال قديمي را شنيدهايد: «چطور يک فيل را ميخورند؟» و
البته جواب هم اين است: «لقمه لقمه!» شما چطور بزرگترين و سختترين
فعاليتهاي خود را انجام ميدهيد؟ به همين ترتيب ابتدا آن را به
فعاليتهاي مرحله به مرحلهاي تقسيم نموده و سپس اوّلين فعاليت را
آغاز مينماييد.
ذهن شما يعني تواناييتان براي تفکر، برنامهريزي و تصميمگيري،
قويترين ابزاري است که براي غلبه بر تنبلي و افزايش کارايي خود در
اختيار داريد. توانايي شما در تعيين اهداف، برنامهريزي و اقدام
براي رسيدن به اهداف تعيين کننده خط مشي شما در زندگي ميباشد. فکر
کردن و برنامهريزي نمودن نيروهاي ذهني و خلاقيت شما را فعال نموده
و انرژي ذهني و جسميتان را افزايش ميدهد. برعکس، همان طور که آلکس
مک کنزي ميگويد: «کار بي برنامه، دليل هر شکستي است.» قابليت شما
در خوب برنامهريزي کردن قبل از عمل کردن، معيار توانايي کلي شماست.
هر قدر بهتر برنامهريزي کنيد راحتتر بر تنبلي غلبه مينماييد،
دست به کار ميشويد، عمل ميکنيد و به پيشروي ادامه ميدهيد.
يکي از اساسيترين اهداف شما در کار بايد اين باشد که بيشترين
بازده ممکن را از سرمايه انرژيهاي ذهني، عاطفي و جسمي خود به دست
آوريد. نکته جالب اينجاست که هر يک دقيقهاي که به برنامهريزي ميپردازيد
معادل ده دقيقه در کار صرفهجويي مينماييد. برنامهريزي روزانه
بيش از ده تا بيست دقيقه از وقت شما را نميگيرد؛ اما با همين صرف
وقت اندک ميتوانيد حداقل دو ساعت (100 تا 120 دقيقه) از وقتي که
در روز تلف ميکنيد يا به کارهاي متفرقه غير ضروري ميپردازيد،
صرفهجويي نماييد.
شايد نام فرمول «شش پي» را شنيده باشيد. اين فرمول ميگويد:
«proper prior planning prevents poor performance.»
«برنامهريزي قبلي مناسب، مانع از عملکرد ضعيف ميشود.»
با پيشروي مدام برطبق ليستتان حس مثبتي از انگيزه حرکت به سمت جلو
در شما پرورش مييابد که شما را قادر ميسازد بر تنبلي غلبه نماييد.
اين احساس پيشرفت براي انجام کارهاي روزانه انرژي بيشتري به شما ميدهد.
يکي از مهمترين قوانين کارايي فردي قانون ده، نود است اين قانون
ميگويد: ده درصد از وقتي که قبل از شروع کار صرف برنامهريزي براي
انجام کار مينماييد، معادل نود درصد از وقتي را که در حين انجام
کار صرف ميکنيد صرفهجويي مينماييد. کافي است تنها يک بار اين
قانون را به کار بريد تا صحت آن برايتان ثابت شود. وقتي براي هر
روز از قبل برنامهريزي مينماييد آغاز کردن و ادامه دادن برايتان
آسانتر ميشود. کارها سريعتر و راحتتر از قبل پيش ميروند،
احساس قدرت و آرامش بيشتري ميکنيد و در نهايت، توقف ناپذير ميشويد.
از همين امروز تهيه برنامه روزانه، هفتگي و ماهانه خود را آغاز
کنيد؛ يک دفترچه يادداشت و يک کاغذ برداريد و ليستي از کارهايي که
طي بيست و چهار ساعت آينده بايد انجام دهيد تهيه نماييد. هر مورد
جديدي که به ذهنتان رسيد به ليست خود اضافه کنيد. ليستي از پروژهها
و کارهاي بزرگ خود را بر اساس اولويت (کدام مهمتر است) و توالي
زماني (کدام بايد ابتدا و کدام بايد بعداً انجام شود) مرتب نماييد.
پايان کار را در نظر مجسم کنيد و از آخر به اول بياييد. افکار خود
را روي کاغذ بياوريد. همواره بر طبق يک ليست عمل نماييد. مطمئناً
متعجب خواهيد شد که چقدر کاراييتان بيشتر شده و چقدر راحتتر ميتوانيد
کار خود را انجام دهيد.
اگر دو کار مهم پيش رو داريد، ابتدا کاري را که بزرگتر، سختتر و
مهمتر است انجام دهيد. خود را موظف کنيد که سريعاً کار مورد نظر
را آغاز نموده و قبل از اينکه سراغ کار ديگري برويد براي اتمام اين
کار پافشاري ورزيد. به اين کار مثل يک «امتحان» فکر کنيد و با آن
مثل يک مبارزه فردي برخورد نماييد. در برابر اين وسوسه که اول
کارهاي آسانتر را انجام دهيد مقاومت کنيد. مدام به خود ياد آوري
کنيد يکي از مهمترين تصميماتي که هر روز بايد بگيريد اين است که
انتخاب کنيد اول چه کاري را بايد انجام دهيد و بعد از آن به چه
کاري مشغول شويد، البته اگر کار اوّل را به انجام رسانده باشيد.
کليد رسيدن به سطوح بالاي کارايي و بهرهوري اين است که همواره اين
عادت را در خود ايجاد نماييد که هر روز صبح ابتدا به مهمترين
کارتان بپردازيد. در مطالعه و بررسي بيشتر مردان و زناني که درآمد
بيشتر و پيشرفت بيشتري داشتهاند، مشخصه «عملگرايي» بارزترين و
پايدارترين رفتاري است که در همه کارهاي آنان به چشم ميخورد.
افراد موفق و تأثيرگذار افرادي هستند که مستقيماً به سراغ کارهاي
اصلي ميروند و خود را موظف ميدارند که با ثابت قدمي و به طور
تمام و کمال به انجام آن کارها بپردازند تا آنها را به اتمام
برسانند. (14)
(10) پيشنهاد جهت حل کردن مشکلات شخصي
1. باور کنيد که براي هر مشکلي راه حلي است.
2. آرامش خود را حفظ کنيد. فشار عصبي جريان فکر را مسدود ميکند.
مغز شما نميتواند در حالت استرس به خوبي عمل کند. با آرامش با
مشکلات مواجه شويد.
3. سعي نکنيد به زور به راه حل برسيد. ذهنتان را آرام و آسوده نگه
داريد تا راه حل به آن خطور کند.
4. تمام واقعيات و جزئيات مربوط به مشکل را بيطرفانه و با دقت
کنار هم بگذاريد.
5. اين جزئيات را بر روي کاغذ فهرست کنيد. اين کار ذهن شما را روشن
ميکند و به جزئيات مختلف نظم ميدهد، همين طور که فکر ميکنيد،
جنبههاي مختلف مشکل را هم ميبينيد. مشکل شما از حالت شخصي خارج
ميشود. شکل بيطرفانهاي پيدا ميکند.
6. براي حل مشکلتان دعا کنيد و با صداي بلند بگوئيد که خداوند ذهن
شما را روشن خواهد کرد.
7. ايمان داشته باشيد که خداوند شما را راهنمايي ميکند، پس به
دنبال اين راهنمايي باشيد.
8. به احساس شهودي و بصيرت خدادادي خود اعتماد کنيد.
9. در مراسمات مذهبي شرکت کنيد و بگذاريد ضمير ناخودآگاهتان وقتي
در حال دعا و پرستش خداوند قرار ميگيرد با مشکل شما درگير شود.
10. اگر اين مراحل را خالصانه دنبال کنيد پاسخي در ذهن شما به وجود
ميآيد يا به آن خطور ميکند که راه حل مشکل شماست. (15)
نظم پيدا کردن
همه چيز از اينجا شروع ميشود و جايگزيني براي آن وجود ندارد. جان
گاردنر در اين زمينه ميگويد: «بعضيها از قدرت پيشبرنده عظيمي
برخوردارند، اما تنها معدودي پيشاپيش اين توانايي را در خود دارند.
بايد به اين نيرو دست يافت و دستيابي ناخواسته و ناگهاني به آن هم
امکانپذير نيست. بايد تلاش کرد. با سرگرم کردن خود به جايي نميرسيم.
براي دستيابي به موفقيت بايد نظم و انضباط و عزمي راسخ داشت.»
بايد بدانيم که گرايش به تنبلي، ذاتي نيست بلکه يک عادت است و عادتها
را ميتوانيم تغيير دهيم و براي دستيابي به اين توانستن بايد مصمم
باشيم.
نورمن وينست پيل اين مصمم بودن و قاطعيت را «تفکر مثبت» ناميده است.
روبرت شولتر از واژه «انديشة شدني» استفاده ميکند. کلمنت استون از
«طرز تلقي مثبت ذهني» حرف ميزند. ماکسون مالتر هم واژه «سايکو
سيبرنتيک» را به کار برده است و اين داير از «شخص بدون محدوديت»
حرف ميزند.
ويليام جيمز به تخمين ميگويد مردم تنها از يک دهم امکانات بالقوه
خود استفاده ميکنند. ويليام ميگويد همه ميدانند که در هر روز
نيروي زيادي در آنها وجود داشته که صرف نشده است. اشکال اينجاست
که نميدانيم چه ميتوانيم باشيم. آتش خود را خاموش کنيم و
نيرويمان را هدر دهيم. تنها از بخش کوچکي از منابع ذهني و جسمي خود
استفاده مينماييم. لينويس متفکر زمانه ما در همين راستا ميگويد:
«زندگي مثل يک دوچرخه ده دنده است، اغلب ما دندههايي داريم که
هرگز از آن استفاده نميکنيم.»
پس از انتخاب رفتاري که قصد اصلاح آن را داريد، قدم بعدي، تحليل
مسئله و يافتن علل تأخير کردن است. علتهاي متفاوتي چون خستگي،
نداشتن اطلاعات کافي، ترس از شکست، حواسپرتي، خجالتي بودن،
ناتواني بر سر انتخاب اولويتها و نظائر آن مسلماً محتاج روشهاي
متفاوتي هستند؛ در اغلب موارد اراده به تنهايي کافي نيست.
قدم نخست يافتن علت تنبلي است، علت اصلي تأخير خود را بيابيد و
بدانيد که مهمترين بخش حل هر مسئله تعريف دقيق آن مسئله است. اما
در يافتن دلائل، مواظب باشيد بهانهها را با دلائل، اشتباه نگيريد.
هر آينه انجام کاري بيش از حد دشوار به نظر ميرسد. لحظهاي مکث
کنيد، قلم و کاغذي برداريد و کليه کارهاي مربوط به انجام برنامه
مورد نظر را فهرست کنيد؛ هرچه اقدامات کوچکتر باشند بهتر است، حتي
کارهاي دو و سه دقيقهاي را هم به طور جداگانه يادداشت کنيد. انجام
يک کار بزرگ شبيه به يک سالامي (گوشت گاو خشک شده) بزرگِ قطع نشده
است: عظيم، چرب، زبر و زُمُخت که اشتهاي کسي را برنميانگيزد. وقتي
به آن نگاه ميکنيد هرگز به فکرتان نميرسد که ميتوانيد گوشت را
زير دندانهايتان قرار دهيد. اما وقتي يک قطعه گوشت را در لايههاي
نازک برش ميکنيد از آن چيز کاملاً متفاوتي ميسازيد. تقسيم يک کار
عمده به کارها و وظايف سادهتر هم همين اثر را دارد. حالا به جاي
اينکه يک پروژه عظيم را در برابر چشمانتان ببينيد با وظايف کوچک و
ساده شدهاي مواجه ميشويد که اگر با هر کدام به تنهايي برخورد
کنيد انجامش کار دشواري به نظر نميرسد و از پس آن برميآييد.
اين گفته حکيمانه لائوتژو که، يک سفر هزار مايلي بايد با برداشتن
يک قدم ساده شروع شود، اگر بدانيم که در کدام جهت بايد برويم به ما
کمک چنداني نميکند. با تهيه فهرست ميدانيم که اين قدم نخست ما در
چه جهتي خواهد بود. قدم دوّم و سوّم را هم به همين شکل پيدا ميکنيم.
در واقع نقشه جادهها را داريم، که ما را به سمت مقصد هدايت خواهد
کرد. نظر به اينکه با برداشتن هر قدم منطقاً به قدم بعدي ميرسيم
به حرکت درميآييم و به برنامه خود جامه عمل ميپوشانيم.
گاهي اوقات مطالبي که در دفتر روزنامه درج ميشود، حکايت تمام و
کمال کمبودها و نواقص است و به همين دليل ممکن است روحيه شخص را
ضعيف کند. ممکن است صرفاً تأييدي بر احساس تقصيرهاي شما باشد. گاه
نيز در نقش يک تسهيل کننده، درست مانند اينکه اقرار، احساس بهتري
ايجاد ميکند، به شما احساس بهتري ميدهد، ولي شما را به انجام کار
بيشتر تشويق نميکند. اما اگر با خود صادق باشيد با موفقيتهاي خود
هم برخورد صادقانه ميکنيد و خصوصيات تحسين برانگيز خود را نيز در
کنار نقطه ضعفها و اشکالات در نظر ميگيريد و در اين صورت اشکال
بروز نميکند. به مسئله زمان هم توجه داشته باشيد، تنها نوشتن
اينکه کجا هستيد و چگونه به اينجا رسيديد کافي نيست. به کجا ميخواهيد
برويد و چگونه ميخواهيد برويد هم بسيار مهم است. براي برخورد با
گرايش به تنبلي، بيشتر توجه خود را به کارهايي معطوف کنيد که هم
اکنون براي بهتر شدن آينده ميتوانيد انجام دهيد. با خود از کاري
که ميخواهيد بکنيد و نه از کاري که بايد بکنيد، حرف بزنيد. خود را
به انجام کاري در زمان به خصوصي مقيد سازيد. به خود قوت قلب بدهيد
که اين کار را ميتوانيد انجام دهيد.
اگر به جاي اينکه از دوستان خود پند و اندرز بخواهيد به آنها
بگوييد که براي برخورد با تنبلي خود چه برنامهاي داريد برخورد
بسيار درستي کردهايد، اعلام اينکه ميخواهيد کاري را در زمان
مشخص انجام دهيد به شما انگيزه عمل بيشتري ميدهد. همه ما از اينکه
در حضور دوستانمان اقرار کنيم کاري را که قرار بوده، انجام ندادهايم
خجالت ميکشيم. صحبت با دوستان و طرح برنامههايتان به ميزان
انگيزه شما ميافزايد.
اين برنامه اغلب مؤثر واقع ميشود. اما راهنمايي ساير دوستان که
براي اجتناب از تنبلي چه ميتوانند بکنند معمولاً بيفايده است.
وقتي از سايرين راهنمايي ميخواهيد، اغلب با شما يا همدردي ميکنند
يا به شکل موعظه برايتان حرف ميزنند؛ که هيچ کدام آنها فايده
چنداني ندارد. از آن گذشته با اين طرز برخورد به جاي آن که کاري
صورت دهيد اغلب در صدد توجيه تنبلي در ميآييد. اشکال ديگري هم
وجود دارد؛ وقتي متقاضي پند و اندرز غير ضروري ميشويد احتمالاً
زمينه را براي شکست خود فراهم ميسازيد. وقتي مسئوليت برخي از
تصميمات خود را به ديگران واگذار ميکنيد فشار روي شما براي انجام
کار کمتر ميشود؛ زيرا وجهالمصالحهاي پيدا ميکنيد. با اين حساب
تقاضاي توصيه و راهنمايي را به وقتي موکول کنيد که واقعاً به آن
احتياج داريد. خلاصه آنکه در طرح مسائل خود با دوستانتان از
برنامههايتان حرف بزنيد و در صورت لزوم از آنها بخواهيد درباره
پيشرفت شما اظهار نظر کنند. اما مسئوليت تصميمگيري را به ديگران
واگذار نکنيد. شما بهتر از ديگران با مسائل و هدفهايتان آشنا
هستيد و بهتر ميدانيد که براي رسيدن به امکانات خود چه کاري از
شما ساخته است. ياد اين گفته قديمي بيفتيد که: «اگر دستياري ميخواهيد،
بهترين آن دستي است که شما در انتهاي بازوي خود داريد». (16)
انتخاب رژيم غذايي مناسب
بدن انسان به طور طبيعي، مواد انتقال دهنده عصبي مشخصي توليد ميکند
که يکي از آثار آنها اين است که کمک ميکنند تا احساس خوشايندي
داشته باشيد. از جمله اين مواد، مادهاي چون سروتونين است که باعث
آرامش و خونسردي ميشود و شما را خوشبين ميسازد. دوپامين و
نوراپي نفرين هم شما را هوشيار و فعال ميکنند در انتخاب غذا و
مصرف آن سعي کنيد از غذاهايي استفاده کنيد که محصول نهايي آن مشخص
باشد. براي به دست آوردن سروتونين غذاهايي بخوريد که از نظر هيدراتهاي
کربن تصفيه نشده غني باشند؛ مثل غلات، ماکاروني، برنج و سبزيهاي
نشاسهدار. براي به دست آوردن دوپامين و نوراپي نفرين، غذاهايي را
مصرف کنيد که سرشار از اسيدهاي امينه باشند؛ نظير تخم مرغ، ماهي،
گوشت گوسفند يا گوساله، آجيل و حبوبات.
نکته: اگر لازم است وزن خود را کاهش دهيد، از يک رژيم غذايي متعادل
پيروي کنيد و به جاي اين که صرفاً کم خوري کنيد بيشتر ورزش کنيد.
نکته: از خوردن بيش از حد غذاهاي اصلي که ميتواند سبب عدم تحمل در
شما بشود خودداري کنيد. (غذاهاي حاصل از گندم يا محصولات لبني).
غذاهاي ايجاد کننده احساس سرخوشي
نوع ماده مغذي
انواع مختلف ويتامين ب: گوشت کم چرب، ماهي، مواد غذايي داراي سبوس،
آجيل، آب پرتقال، غذاهاي لبني کمچرب، مايه مخمر و حبوبات.
کلسيم: شير، پنير، کنسرو ماهي، سبزيجات تازه، آجيل و دانههاي
گياهي.
اسيد فوليک: سبزيجات، جوانه گندم، پرتقال، پنير، آجيل، تخم مرغ و
جگر.
آهن: سبوس گندم، جگر، اسفناج و خُشکبار.
منيزيم: آجيل، ماهي، سبزيجات تازه و جوانه گندم.
چربي امگا 3: ماهي (آزاد، ساردين، قزلآلا) و روغنهاي مايع و
گياهي (روغن هسته انگور، سويا و آفتابگردان).
سِلِنيوم: بادام برزيلي، صدف، جگر، ماهي و مواد غذايي داراي سبوس.
خوب خوردن و خوب خوابيدن
گفته ميشود که کمبود بعضي از ويتامينها و مواد معدني با گرفته
بودن خُلق و روحيه ضعيف افراد ارتباط دارد. از يک رژيم غذايي خوب
که شامل اين مواد است، پيروي کنيد: ماهيهاي مختلف مثل ماهي آزاد،
گوشت کم چرب، سبزيجات تازه و حبوبات.
اشکال در خوابيدن، نشانه وجود مشکلي در مثبتانديشي است. بيخوابي
موجب آشفتگي رواني، فشار، استرس و افسردگي ميشود. از راه بررسي و
آزمايش، مقدار خوابي را که لازم داريد تعيين کنيد. اگر در خوابيدن
مشکل داريد، علت مسئله به احتمال قريب به يقين، استرس موجود طي روز
و عدم آمادگي لازم براي خوابيدن است. شبها از انجام فعاليتهايي
که شما را بيش از حد معمول فعال ميسازد. مثل تماشاي فيلمهاي
ترسناک يا گوش دادن به آهنگهاي بلند اجتناب کنيد. در عوض يک سلسله
فعاليتهاي آرامبخش را به صورت عادي براي خود وضع کنيد و هميشه
قبل از خوابيدن، آنها را انجام دهيد. سعي کنيد زمان و کارهاي خود
را طوري تنظيم کنيد که هميشه کارهاي خاصي را سر ساعت معيني انجام
بدهيد. تا حد امکان ساعات مشخص و معيني را براي خواب و بيداري خود
معين کنيد و آن را به طور منظم رعايت کنيد. (17)
تقويت و تشويق
پاداش دادن به خود بسيار مؤثر واقع ميشود. چرا؟ نخست آنکه مسامحه
و تنبلي يک مقوله کاملاً ذهني است. مرز ميان تخيير به حق و ناحق
مورد ظريفي است که کسي به قدر شما صلاحيت قضاوت درباره آن را ندارد.
دوّم، اگر قصد داريد به جاي يک کار عمده کارهاي جزئي و کوچک به
تعداد زياد را تقويت کنيد، اگر تقويت کننده يا پاداش دهنده کسي جز
شما باشد، خسته ميشود و از اين سياست دست ميکشد. توجه داشته
باشيد که ديگران هرگز به قدر شما به ترقي شما علاقهمند نيستند.
سوّم و از همه مهمتر، زمام امور خود را به ديگران دادن اسباب
شرمندگي است. وقتي از ديگران ميخواهيد به موفقيتهاي شما پاداش
بدهند، در واقع نقطه ضعفها، کمبودها و بيانضباطيهاي خود را افشا
ميکنيد. بنابراين با افزايش عزّت نفس، وابستگي به ديگران (دوستان،
همکاران و خانواده) افزايش مييابد. براي گرفتن تأييد ديگران به
دنيا نيامدهايد. هدف اصلي شما بايد اين باشد که احترام او را که
هر روز در آينه تماشا ميکنيد براي خود بخريد. سايرين در درجه دوّم
اهميت هستند. حتماً متوجه شدهايد که به جاي منطق، بيشتر از تلقينها
صحبت ميکنم. واقعيتي است که پاداش دادن شما به خود با پاداشي که
يک کارگر به خاطر انجام کار روزانهاش دريافت ميکند فرق دارد. ذهن
شما انجام کار ناخوشايند را با نتيجه خوب ناشي از آن ارتباط ميدهد
و از آن به بعد وظيفهاي که قبلاً دشوار مينموده، سختياش را از
دست ميدهد و احتمال تنبلي کاهش مييابد.
البته بايد هدف خود را در سطحي قرار دهيد که در روزهاي عادي به آن
برسيد. به موفقيتهاي نادر و استثنايي توجه نکنيد. در غير اين صورت
خود را از فرصت تقويت کننده محروم ميکنيد.
فرض کنيم که شما يک پرنده ارتفاع هستيد و عبور از مانع دو متر و ده
سانتيمتر را هدف خود تعيين کردهايد. اما بيش از يک متر و هشتاد
سانتيمتر پرش نميکنيد؛ اگر شجاعانه مانع را در ارتفاع دو متر و ده
سانتيمتر بگذاريد و مرتب آن را بياندازيد چيزي عايد شما نميشود؛
در اين صورت بهتر است که مانع را در ارتفاع يک متر و هشتاد
سانتيمتر قرار دهيد و به تدريج و با اصلاح تکنيک و مهارت خود آن را
اندکاندک بالاتر ببريد.
بايد جريمه و مجازات در کار باشد. اما بهتر است اين مجازات در حد
دريافت نکردن پاداش باشد. اما تحمل فشار و مجازات کردن خويش به
خاطر انجام ندادن کار تأثير مثبت ندارد.
قانون بيحالي در اينجا نيز مصداق دارد. مسئله اين است که اگر در
حالت استراحت باشيد ميخواهيد به استراحت ادامه دهيد. اما وقتي
انگيزه شروع به کار را پيدا ميکنيد، وقتي قدم نخست را برميداريد،
جريان حرکت، شما را با خود ميبرد. از پاداش دادن به خود به خاطر
انجام جزئي از کار غافل نمانيد. فراموش نکنيد پنج دقيقه کار کردن
هم ارزشمند است. (18)
«يک سفر هزار کيلومتري با برداشتن قدم اول شروع ميشود.»
کمال گرائي
1. ترس از شکست يا احساس وظيفه انگيزهبخش کار شماست.
2. احساس ميکنيد به زور بايد شماره يک شويد اما پيروزيها هر قدر
چشمگير باشند شما را راضي نميکنند.
3. به عزت نفس بيشتري نياز داريد. فکر ميکنيد بايد آدم به خصوصي
يا بسيار با هوشي باشيد که مورد مهر و پذيرش ديگران قرار گيريد.
4. از شکست وحشت داريد، اگر به هدف مهمي نرسيد، احساس شکست خوردهها
را پيدا ميکنيد.
5. فکر ميکنيد بايد هميشه قوي و مسلط بر احساسات خود باشيد؛ مايل
نيستيد احساساتي نظير اندوه، احساس عدم امنيت عاطفي يا خشم را
بپذيريد معتقديد که اين احساسات از ارزش شما ميکاهد.
پيکرد سالم موفقيت
1. پشتکار و دلگرمي انگيزهبخش کار شماست و در نتيجه احساس شادي بر
شما حاکم است.
2. به خاطر تلاش خود احساس رضايت ميکنيد. نيازي به بزرگترين و
برترين بودن نيست.
3. احساس عزت نفس بي قيد و شرط داريد. نيازي به جلب توجه ديگران
نداريد.
4. ترس از شکست نداريد، آدم هميشه موفق معتقد نيستند و با آنکه
شکست ناراحت کننده است، شما آن را فرصتي براي رشد و ياد گيري تلقي
ميکنيد.
5. از آسيبپذيري يا از ابراز احساسات خود با اشخاص که مورد توجه
شما نيستند هراسي به دل راه نميدهيد. اينگونه به آنها نزديکتر
ميشويد.
برخوردها يا پاداش معمولاً به گونهاي است که انگار خارج از وجود
ماست کسي از کار ما تعريف کند خوشحال ميشويم. گرفتن يک نمره خوب
در امتحان يا فروش کردن به يک خريدار سر سخت ميتواند بسيار انگيزهبخش
باشد. اما در نهايت همه اجر و پاداش خدا بايد از درون انسان نشأت
بگيرد تنها انديشه شماست که ميتواند شما را خوشحال يا ناراحت کند.
اگر هرگز به خود امتيازي ندهيد و براي خود بهائي قائل نشويد؛ به
اين احساس ميرسيد که هرگز نميتوانيد کاري براي خشنودي خود صورت
دهيد و بنابراين امتحان کردنش بي معني است. (19)
فرهنگ تغييرات
1- در جامعه الکترونيکي امروز، زندگي يعني تغيير، تغيير به عنوان
شرط بقاست.
2- فرهنگ تغييرات ميگويد: چه چيزي و چگونه بايد تغيير کند، که با
استفاده از آن ميتوان به آرامش روحي و رواني کامل رسيد.
3- حفظ و بقاء و حيات و زندگي انسان هميشه وجود دارد ولي گاهي ترس
باعث آن ميشود که انسان به ماندگاري و سکون و حتي نابودي برسد.
4- اگر شما تغييرات را باور کنيد، و به سوي رؤياهايتان حرکت کنيد و
زندگي خود را آنچنان که در تصورتان بوه است شکل دهيد، با موقعيتي
مواجه خواهيد شد که خواب آن را هم نميديديد. (هنري ديويد تورا)
5- انسانها بر چهار گونهاند:
الف کساني که تغييرات را درک ميکنند و کارها را همگون با تغييرات
انجام ميدهند.
ب کساني که کارها بر آنها واقع ميشود و بايد خود را با تغييرات
همگون کنند.
ج کساني که انجام شدن کارهاي همگون با تغييرات را نظاره ميکنند
ولي انجام نميدهند.
د کساني که حتي نميدانند کارهايي در حال انجام شدن است.
6- پيتر دراکر ميگويد: معنايي که از سازمان اراده ميکنيم در حال
تغيير است. ما به سرعت به سوي يک جامعه شبکهاي حرکت ميکنيم پس
بايد تغييرات را قبول کنيم.
7- وقتي ما تغيير ميکنيم که چارهاي جز تغيير نداشته باشيم. تا
زماني که گزينههاي پذيرفتني ديگر در اختيار باشند، تغيير نخواهيم
کرد.
8- آدمهايي که فکر ميکنند بهتر است هيچگاه آغاز کننده نباشند و
تغيير نکنند، نبايد منتظر هيچ پيشرفتي باشند، انسانها تغييرپذير
هستند و همين نکته مهمترين انگيزه براي تغيير است.
9- اگر عاشق سختيهاي تغيير باشيد، شاهد افزايش شوق به تغيير
خواهيد بود. پس تغيير را قبول کنيد و ذهن خود را خانه تکاني کنيد
تا تغييرات همواره با شما همگون باشند.
10- زمين با بيش از چند ميليون سال قدمت، پيوسته در حال تغيير بوده
است، پس چرا انساني که داراي هوش و ذکاوت بوده و از قدرت جسمي و
عقلي برخوردار است، تغيير نکند.
11- هر يک از ابعاد تغييرات را به تنهايي ميتوان مديريت نمود؛ ولي
هنگامي که با هم گِرد آيند، بسيار سنگين به نظر ميرسند. بنابراين،
رويارويي با دگرگوني را نميتوان امري عادي و هرچه پيش آيد پنداشت.
بايد آنها را به خوبي شناخت و در سرلوحه برنامههاي کار و زندگي
قرار داد.
12- ده دليل شناخته شدهاي که برخي افراد با تغييرات مخالفت ميکنند:
1. گمنام شدن؛ 2. از دست رفتن کنترل و اختيار تصميمگيري؛ 3. بي
اطميناني مفرط؛ 4. شگفتزدگي؛ 5. وجود تفاوت و مقابله در برابر
تغييرات؛ 6. ترديد در پيروزي؛ 7. تأييدهاي جانبي؛ 8. ايجاد کار
اضافي؛ 9. رنجشهاي گذشته؛ 10. تهديدهاي راستين.
13- هفت دليل که برخي افراد تغييرات را قبول ميکنند:
1. هم خواني با محيط؛ 2. انديشه باز؛ 3. ديدگاه الهام بخش؛ 4.
ائتلاف آفريني؛ 5. پرورش کارهاي تيمي؛ 6. پافشاري در پيشبرد کارهاي
دشوار؛ 7. اعتبار دادن به قدرداني.
14- هر چه تغييرات در محيط سريعتر باشد، پاسخ به تغييرات نيز بايد
تندتر صورت گيرد. انسانهاي موفق معمولاً قادرند تغييرات محيطي را
پيشبيني کنند و مطابق با اين تغييرات، واکنش مناسبي بروز دهند.
15- تغيير و تحول به معناي خروج از وضعي و حالتي، و رسيدن و مستقر
شدن در وضع و حالت ديگر است و يا به عبارت ديگر تغيير، انتقال از «جايي
که هست» به «جايي که بايد باشد» ميباشد. اساس مفهوم تغيير و تحول،
«غير شدن» و يا از «حالتي به حالت ديگر شدن» به صورت تدريجي هر شيء
است.
16- زندگي آميخته از تغييرات است، اگر آن را به کار بگيري، هيچ
ضرري نميکني چون هنوز سر جاي قبلي خود هستي و تازه به حالت اوليه
بر ميگردي، ولي اگر آن را به کار نگيري مثل اين است که مدت زماني
سرجاي خودت در جا بزني.
17- و بالاخره بايد تغييرات را قبول کرد و به آن احترام گذاشت و آن
را در زندگي به کار بست، تا آسان در مسير تو در توي زندگي سرگردان
نشود.
نسخه پنج مرحلهاي براي تنبلها (20)
1. تحليل سود و زيان
کدام کار است که انجام آن طفره ميرويد؟ مورد را بنويسيد:
مرتب کردن ميز کارم.
مزايا و زيانهاي طفره رفتن را بنويسد:
امتيازات: 40%
1. ميتوانم کار مورد علاقهام را انجام دهم.
2. به نظر کار سبکي ميرسد.
3. خيالم راحت ميشود.
زيانها: 60%
1. هر بار به آن فکر ميکنم احساس گناه ميکنم.
2. خود را نامرتب ميدانم و احترام به خويش را از دست ميدهم.
3. نميتوانم اوراق مورد نيازم را پيدا کنم.
4. بسيار درهم و برهم است همسرم ناراحت ميشود.
5. از رضايت خاطر ناشي از آنها بهرمند نميشوم.
فوائد و زيانهاي امروز شروع کردن را فهرست کنيد:
فوائد: 55%
1. اگر شروع کنم احساس بهتري پيدا ميکنم.
2. مرتبتر ميشود و آنچه را نياز دارم.
3. اتاق، منظرهي بهتر پيدا ميکند.
4. همسرم بسيار خوشحال ميشود.
زيانها: 45%
1. خيلي شلوغ و درهم است، ناراحت ميشوم.
2. کارهاي ديگري هم دارم که اگر به آنها بپردازم بهتر است.
3. ممکن است خيلي وقت بگيرد.
با همين استدلال، وقتي تحليل سود و زيان خود را مرور ميکنيد، ممکن
است به اين نتيجه برسيد که در اين لحظه به خصوص نميخواهيد دست به
کار شويد. ممکن است به اين نتيجه که هرگر تمايل به انجام کاري که
تا کنون آن را به بعد موکول کردهايد، نداريد. اين هيچ اشکالي
ندارد؛ زيرا آزادانه تصميم گرفتهاند در اين شرايط، انجام ندادن
کار، ديگر طفره رفتن نيست.
2. برنامه ريزي
آيا به اين نتيجه رسيدهايد که فوائد دست به کار شدن بيشتر است؟ در
اين صورت دقيقاً زمان شروع کار را تعيين کنيد. اگر زمان شروع را
تعيين کردهايد، پس تصميم گرفتهايد که تغييري در زندگي خود بدهيد
شما پيشاپيش بلندترين قدم را برداشتهايد. به کاري که تصميم گرفتهايد
بينديشيد. جدولي ترسيم کنيد. در ستون سمت راست آن هر مسئله يا
مانعي که ميتواند مانع شروع کار شما شود، يادداشت کنيد. بعد در
ستون سمت چپ راههاي مقابله با آن را بنويسيد.
مشکلات
1..............
2..............
راه حل
1..............
2..............
پس از آنکه درباره زمان شروع تصميم گرفتيد و براي برخورد با مسائل
و مشکلات احتمالي راه حلهاي پيدا کرديد، براي گام بعدي حاضر هستيد.
3. کار را ساده کنيد
اگر به جاي هدفهاي بسيار بزرگ و کمالطلبانه هدفهاي واقعي و به
نسبت ساده را انتخاب کنيد، کار دشوار ساده ميشود. به دو شکل ميتوانيد
کار بزرگ را به اجزاء کوچکتري تقسيم کنيد. اوّل براي اين کار
انجام قدم و قدم کار است. راه دوّم ساده کردن کار، تقسيم بندي
زماني است. زمانهاي کوتاه و محدود را انتخاب کنيد.
در زير به چند کار مثبت در زمانهاي کوتاه اشاره ميکنيم:
1. کارهاي بزرگ را به کارهاي کوچکتر تقسيم ميکنيد، که در مدت
کوتاه انجام پذير باشد. با اين روش، دشواري کار کمتر به نظر ميرسد.
2. ميتوانيد بلافاصله پس از شروع به کار پانزده دقيقه را تمام
کنيد، احساس انجام داده کار اغلب از شدت تنش شما ميکاهد و انگيزه
بيشتري توليد ميکند. احساس آرامش و کارائي بيشتري پيدا ميکنيد.
3. به طفره رفتن از انجام کار وسوسه نميشود زيرا هرگز مجبور
نيستند که در هر زمان بيش از پانزده دقيقه کار کنيد. انجام کار حتي
اگر ناخوشايند هم باشد در مدت کوتاه پانزده دقيقه قابل تحمل است.
4. اقدام براي يکباره انجام دادن همهي کار، روش مناسبي براي انجام
کارهاي بزرگ نيست. ميتوانيد با کار کردن در فواصل زماني کوتاه
خلاقيت بيشتري به خرج دهيد. نوشتن يا مطالعه گزارش در پاره وقتهاي
کوتاه راحتتر است. به عبارت ديگر با تلاش کمتر بيشتر ميآموزيد و
درک ميکنيد.
4. مثبت فکر کنيد
وقتي به کاري که از انجامش طفره رفتهايد فکر ميکنيد، احتملاً
ناراحت ميشوبد و ترجيح ميدهيد که کار ديگري بکنيد. علتش اين است
که به خود پيامهاي منفي ميدهيد و در اثر آن خود را گناهکاري شکست
خورده ميبينيد. ميتوانيد برخورد با اين افکار منفي را بياموزيد
تا تحت تأثير آنها قرار نگيريد از خود بپرسيد: «براي گريز از
انجام کار به خودم چه ميگويم؟ کدام افکار منفي به ذهنم خطور
ميکنند؟». علت طفره رفتن شما از کار اين است که دربارهي آن به
طرزي غير منطقي و غير واقعبينانه فکر ميکنيد. وقتي از کاري
اجتناب ميکنيد، هميشه درباهي چيزي خود را فريب ميدهيد.
روش «تي آي سي» و «روشتي اُ سي»
تي آي سي: شناختهاي مخلّ کار.
تي اُ سي: شناختهاي کارگرا.
از چه کاري طفره ميرويد؟ نوشتن نامههاي تشکر
1 تي آي سي: بايد اين همه نامه را بنويسم.
خطاهاي شناختي: تفکر هيچ يا همه چيز
تي اُ سي: مجبورنيستم همه را امشب بنويسم. اما اگر دست کم يکي از
آنها را بنويسم، احساس بهتري پيدا ميکنم.
2 تي آي سي: ميتوانم نامه را وقتي حال و حوصله بيشتري دارم
بنويسم.
خطاهاي شناختي: استدلال احساسي
تي اُ سي: براي شروع نيازي به روحيهي خوب نيست وقتي شروع کنم،
احتمالاً حال و حوصله پيدا ميکنم.
3 تي آي سي: در واقع بايد همه را همين حالا بنويسم، اما حوصله
ندارم.
خطاهاي شناختي: عبارتهاي بايد دار و استدلال احساسي
تي اُ سي: به سود من است که همين حالا شروع کنم.
4 تي آي سي: خيلي خسته کننده است، بهتر است کمي تلوزيون تماشا کنم.
خطاهاي شناختي: پيش گوئي
تي اُ سي: از کجا ميدانم که خسته کننده است؟ شايد نباشد، ميتوانم
يکي از نامهها را بنويسم و نتيجهاش را ببينم. ممکن است تماشاي
تلوزيون آنقدرها هم جالب نباشد. بعداً به خاطر ننوشتن نامه احساس
گناه ميکنم.
5. به خود امتياز بدهيد
وقتي کاري را که از انجامش طفره رفتهايد شروع ميکنيد، بهتر است
به جاي بي ارزش جلوه دادن کار خود به خاطر کاري که کردهايد تشکر
کنيد. ممکن است بپرسيد: «از کجا بدانم هدفهايي که انتخاب کردهام
مناسب هستند؟ اگر در قبال کاري که انجام ميدهيد احساس تعهد و
هيجان ميکنيد، همين قدر کافي است. لازم نيست که پيوسته شاد و سر
حال باشيد.»
نتيجه گيري
مباحثي که در اين مقاله به آنها پرداخته شد و نتايجي که از اين
مقاله عايد ما ميگردد به شرح ذيل ميباشد:
1. قدم نخست يافتن علت تنبلي است.
2. بايد بدانيم که گرايش به تنبلي، ذاتي نيست بلکه يک عادت است و
عادتها را ميتوانيم تغيير دهيم و براي دستيابي به اين توانستن
بايد مصمم باشيم.
3. براي هر مشکلي راه حلي است.
4. يک سفر هزار مايلي بايد با برداشتن يک قدم ساده شروع شود.
5. چگونگي خوردن و خوابيدن اثر مستقيمي بر تنبلي دارد.
6. ترس از شکست يا احساس وظيفه، انگيزهبخش کار شماست.
7. برنامهريزي قبلي مناسب، مانع از عملکرد ضعيف ميشود.
8. همين حال کار را انجام بده! همين حالا کار را انجام بده!
پي نوشت ها :
1. مدثر، 38
2. ميزان الحکمه، ج 11، ص 5184
3. جامع الاخبار، ص 389، حديث 1079
4. مستدرک الوسائل، ج 13، ص 13
5. مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۱۲
6. غررالحکم و درر الکلم، حديث 6009
7. منتخب ميزان الحکمه، حديث 314
8. بحارالأنوار، ج 75، ص 109، ح 12
9. غرر الحکم و درر الکلم، حديث 1477
10. اصول کافي، ج 5، ص 85
11. تحف العقول، ص 112
12. اقتباس از کتاب از حال بد به حال خوب، صص 195- 215
13. روانشناسي تنبلي، صص 113- 115
14. اقتباس از کتاب قورباغهات را قورت بده، به صورت پراکنده.
15. قدرت مثبتانديشي، صص 222 و 223
16. روانشناسي تنبلي، صص 22- 55
17. مثبتانديشي و مثبتگرايي کاربردي، ص 87
18. روانشناسي تنبلي، ص 144- 154
19. از حال بد به حال خوب، ص 205 و 207
20. از حال بد به حال خوب، ص 217- 229
منابع پاياني
1. قرآن کريم.
2. ابن شعبه، حسين بن علي، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، انتشارات
موسسه نشر اسلامي، بيچا، قم، 1374 ش.
3. ابن بابويه، محمد بن علي، جامع الاخبار کاشف الاستار، ترجمه شرف
الدين خويدکي، انتشارات کتاب فروشي اسلاميه، بيچا، بيجا، 1346 ش.
4. اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب، غررالحکم و دررالحکم، ترجمه محمد
علي انصاري قمي، انتشارات مهر آئين، بيچا، بيجا، 1378 ش.
5. برنز، ديويد، از حال بد به حال خوب، ترجمه مهدي قراچه داغي،
انتشارات آسيم، چاپ بيستم، تهران، 1386 ش.
6. بلس، ادوانس، روانشناسي تنبلي، ترجمه مهدي قراچه داغي،
انتشارات ياسمن، چاپ چهارم، بيجا، 1376 ش.
7. تريسي، برايان، قورباغهات را قورت بده، ترجمه مهناز عبدي،
انتشارات الماس دانش، چاپ هفتم، تهران، 1385 ش.
8. طبرسي، حسين نوري، مستدرک الوسايل الشيعه، انتشارات مؤسسه آل
البيت لإحياء الثرات، بيچا، بيروت، 1987 م.
9. کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، انتشارات مکتب صدوق، بيچا،
تهران،1381 ق.
10. کويليام، سوزان، مثبت انديشي و مثبت گرايي کاربردي، ترجمه فريد
براتي و افسانه صادقي، انتشارات جوانه رشد، بيچا، تهران، 1386 ش.
11. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامي،
چاپ اول، تهران، 1365 ش.
12. محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمه، انتشارات دارالحديث،
چاپ اول، قم، 1380 ش.
13. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، انتشارات دارالحديث، چاپ
اول، قم، 1375 ش.
14. وينست پيل، نورمن، قدرت مثبت انديشي، ترجمه اسماعيل حسيني،
انتشارات نشر ثالث، چاپ اول، تهران، 1386 ش.
نويسنده:حسن مانيان
منبع : راسخون
|